(مسعود اکبری مطالب اموزنده)
قالب وبلاگ

(مسعود اکبری مطالب اموزنده)
قرآن کریم: بخوان به نام پروردگارت كه انسان را از علق آفريد، بخوان به نام پروردگارت که كريمترين [كريمان] است 
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان (مسعود اکبری مطالب اموزنده) و آدرس m-akbari.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





چت باکس


یه روز 2 پدر روحانی تصمیم میگیرند که برای تعطیلات به هاوایی بروند، و به هم قول میدهند که از پوشیدن هر چیزی که نشان دهد آن دو کشیش هستند اجتناب کنند. روز موعود فرا می رسد و با هواپیما به هاوایی می روند و به محض پیاده شدن از هواپیما به یک مغازه لباس فروشی رفتند و لباسهای شیکی خریدند.

سپس به لب ساحل  رفتند و بر روی صندلی های کنار ساحل نشستند و به تماشای خورشید و دریا پرداختند. پس از مدتی یه خانم بلوند خوشگل با مایو آمد. در همین حین خانم رو به آقایون کرد و گفت:"سلام پدر، سلام پدر"؛ و به راه خودش ادامه داد و رفت. دو کشیش گیج شده بودند که اون خانم چجوری آنها را میشناسد.

روز بعد دو کشیش دوباره به همان مغازه لباس فروشی رفتند و لباس های خفن دیگری خریدند. به ساحل برگشتند و روی همان صندلی های ساحل نشستند. بعد از مدتی دوباره همان خانم با مایوی رنگی آمد و به دو کشیش گفت:" سلام پدر، سلام پدر" و رفت. یکی از کشیش ها طاقت نیاورد و آن خانم را صدا زد. آن کشیش از خانم پرسید:" از این که ما کشیش هستیم افتخار می کنیم ولی شما از کجا می دانید که ما کی هستیم؟"

خانم بلوند جواب داد:"پدر این منم، خواهر ربکا!"



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ جمعه 9 تير 1391 ] [ 22:51 ] [ مسعود اکبری ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید عشق لالایی بارون تو شباست نم نم بارون پشت شیشه هاست لحظه شبنم و برگ گل یاس لحظه رهایی پرنده هاست توخود عشقی که همزاد منی توسکوت من و فریاد منی توخود عشقی که شوق موندنی غم تلخ و گنگ شعرای منی وقتی دنیا درد بی حرفی داره تویی که فریاد دردای منی توخودعشقی که همزاد منی تو سکوت من وفریاد منی دستای توخورشید ُ نشون میدن چشمای بستمو بیدارمی کنن صدای بال پرنده رو لبات توگوشام دوباره تکرارمی کنن زندگی وقتی که بیزاری باشه روز و شب هاش همه تکراری باشه شاید عشق برای بعضی عاشقا لحظه بزرگ بیداری باشه عشق لالایی بارون تو شباست نم نم بارون پشت شیشه هاست لحظه عزیـز با تو بودنه آخرین پناه موندن منه توخود عشقی که همزاد منی توسکوت من و فریاد منی
امکانات وب