صفحه قبل 1 ... 2 3 4 5 6 ... 24 صفحه بعد

(مسعود اکبری مطالب اموزنده)
قالب وبلاگ

(مسعود اکبری مطالب اموزنده)
قرآن کریم: بخوان به نام پروردگارت كه انسان را از علق آفريد، بخوان به نام پروردگارت که كريمترين [كريمان] است 
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان (مسعود اکبری مطالب اموزنده) و آدرس m-akbari.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





چت باکس


** استشمام عطر خوشبوی رمضان از پنجره ملکوتی شعبان گوارای وجود پاکتان.
**خبر آوردند که پیامبر، همه انسانها را به یک مهمانی بزرگ دعوت نموده است تا در پایان آن به مهمانان نمونه جایزه دهد.

[ شنبه 29 تير 1391 ] [ 23:14 ] [ مسعود اکبری ]

خورشيد در قرآن كريم (5)

خورشید به سوى مقصدى در حركت است ...

1- سوره ی یس ، آیه ی 38 :

وَ الشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَها .

    در این آیه به آيت روشنائى و آفتاب اشاره شده ، مى‏گويد : خورشيد نيز براى آن ها آيتى است كه پيوسته بسوى قرارگاهش در حركت است ! (والشمس تجرى لمستقر لها) .

    اين آيه به وضوح حركت خورشيد را به طور مستمر بيان مى‏كند ، اما در اينكه منظور از اين حركت چيست مفسران بحثهاى فراوان دارند : گروهى آن را اشاره به حركت ظاهرى خورشيد بر گرد زمين مى‏دانند كه اين حركت تا پايان جهان كه در حقيقت قرارگاه خورشيد و پايان عمر اوست ادامه دارد . [1]

    بعضى ديگر آن را اشاره به ميل شمس در تابستان و زمستان به سوى شمال و جنوب زمين دانسته‏اند ، زيرا مى‏دانيم خورشيد از آغاز بهار از خط اعتدالى به سوى شمال متمايل مى‏شود ، و تا مدار 23 درجه شمالى پيش مى‏رود ، و از آغاز تابستان به عقب باز مى‏گردد تا در آغاز پائيز باز به خط اعتدالى مى‏رسد ، و همين خط سير را تا آغاز زمستان به سوى جنوب ادامه مى‏دهد ، و از آغاز زمستان به سوى خط اعتدال حركت مى‏كند و در آغاز بهار به آن مى‏رسد .

    البته تمام اين حركات در واقع ناشى از حركت زمين و تمايل محور آن نسبت به سطح مدارش مى‏باشد ، هر چند در ظاهر و به حسب حس مربوط به حركت آفتاب است .

    بعضى ديگر آن را اشاره به حركت وضعى كره آفتاب دانسته‏اند ، زيرا مطالعات دانشمندان بطور قطع ثابت كرده كه خورشيد به دور خود گردش مى‏كند .

    آخرين و جديدترين تفسير براى آيه فوق همان است كه اخيرا دانشمندان كشف كرده‏اند و آن حركت خورشيد با مجموعه منظومه شمسى در وسط كهكشان ما به سوى يك سمت معين و ستاره دور دستى كه آن را ستاره وگا ناميده‏اند مى‏باشد .

    اين معانى منافاتى با هم ندارند و ممكن است جمله تجرى اشاره به تمام اين حركت ها و حركت هاى ديگرى كه تاكنون علم و دانش ما به آن نرسيده و شايد در آينده كشف شود بوده باشد .

    به هر حال حركت دادن خورشيد اين كره بسيار عظيمى كه يك ميليون و دويست هزار مرتبه از كره زمين بزرگ تر است آن هم با حركت حساب شده در اين فضاى بي كران از هيچ كس ميسر نيست جز از خداوندى كه قدرتش فوق همه قدرت ها و علم و دانشش بى‏انتهاست ، و به همين جهت در پايان آيه مى‏فرمايد : اين تقدير خداوند قادر و داناست (ذلك تقدير العزيز العليم) . [2]

    حال به تفصیل حرکت دورانی زمین می پردازیم . دوران در لغت عرب به حركت دايره مانند گفته مى‏شود ، در حالى كه جريان اشاره به حركات طولى است ، جالب اين كه در آيات فوق براى خورشيد هم حركت جريانى قائل شده ، و هم دورانى ، يكجا مى‏گويد : و الشمس تجرى ... و در جاى ديگر از شناور بودن خورشيد در فلك ( مسير دايره مانند ) سخن مى‏گويد (كل فى فلك يسبحون) .

    آن روز كه اين آيات نازل شد فرضيه هيئت بطلميوس با قدرت هر چه تمامتر بر محافل علمى حاكم بود ، طبق اين فرضيه اجرام آسمانى به خودى خود گردشى نداشتند ، بلكه در دل افلاك كه اجسامى بلورين و متراكم روى هم همچون طبقات پوست پياز بودند ميخكوب شده بودند و حركت آنها تابع حركت افلاكشان بود ، بنا بر اين در آن روز نه شناور بودن خورشيد مفهومى داشت ، و نه حركت طولى و جريانى آن .

    اما بعد از فرو ريختن پايه‏هاى فرضيه بطلميوس در پرتو كشفيات قرون اخير ، و آزاد شدن اجرام آسمانى از قيد و بند افلاك بلورين ، اين نظريه قوت گرفت كه خورشيد در مركز منظومه شمسى ثابت و بى‏حركت است ، و تمام منظومه شمسى پروانه‏وار به گرد او مى‏چرخند .

    در اينجا باز مفهوم تعبيرات آيات فوق كه حركت طولى و دورانى را به خورشيد نسبت مى‏داد روشن نبود ، تا اين كه باز علم به پيشرفت خود ادامه داد و در اين اواخر چند نوع حركت براى خورشيد ثابت شد : حركت وضعى آن به دور خودش و حركت طولى آن همراه منظومه شمسى به سوى نقطه مشخصى از آسمان . [تفسير نمونه ج : 18  ص :  388]

حركت دورانى آن همراه مجموعه كهكشانى كه جزئى از آن است و به اين ترتيب يك معجزه ديگر علمى قرآن به ثبوت رسيد .

    براى روشن تر شدن اين مساله قسمتى از بحثى را كه در يكى از دائرةالمعارف ها پيرامون حركت خورشيد آمده است در اين جا مى‏آوريم : در خورشيد داراى حركات ظاهرى ( حركت يومى و حركت ساليانه ) و حركات واقعى است .

    خورشيد در حركت يومى و حركت ظاهرى كره آسمان شركت دارد ، در نيمكره ما از مشرق طلوع مى‏كند ، در طرف جنوب از نصف النهار محل مى‏گذرد و در مغرب غروب مى‏كند ، عبور آن از نصف النهار ظهر حقيقى را مشخص مى‏سازد .

    خورشيد ، حركت ( ظاهرى ) ساليانه‏اى به دور زمين نيز دارد كه هر روز آن را قريب يك درجه از مغرب به طرف مشرق مى‏برد ، در اين حركت ، خورشيد سالى يك بار از مقابل برجها مى‏گذرد ، مدار اين حركت در صفحه دائرة البروج واقع است ، اين حركت در تاريخ نجوم اهميت فراوان داشته است ، اعتدالين و انقلاب و ميل كلى مربوط به آن ، و سال شمسى مبتنى بر آن است .

    علاوه بر اين حركات ظاهرى حركت دورانى كهكشان ، خورشيد را با سرعت حدود يك ميليون و يكصد و سى هزار كيلومتر در ساعت ! در فضا مى‏گرداند ، اما در داخل كهكشان هم خورشيد ثابت نيست ، بلكه با سرعتى قريب هفتاد و دو هزار و چهارصد كيلومتر در ساعت ! به جانب صورت فلكى جاثى على ركبتيه حركت مى‏كند . [3]

    و اين كه ما از اين حركت سريع خورشيد در فضا بى‏خبريم به سبب دورى اجرام فلكى است كه ماخذ تشخيص اين حركت وضعى خاص نيز هست . دوره حركت وضعى خورشيد در استواى آن حدود بيست و پنج شبانه روز مى‏باشد . [4]

 

[ شنبه 29 تير 1391 ] [ 23:14 ] [ مسعود اکبری ]

** استشمام عطر خوشبوی رمضان از پنجره ملکوتی شعبان گوارای وجود پاکتان.
**خبر آوردند که پیامبر، همه انسانها را به یک مهمانی بزرگ دعوت نموده است تا در پایان آن به مهمانان نمونه جایزه دهد.

[ شنبه 29 تير 1391 ] [ 13:32 ] [ مسعود اکبری ]

خورشيد در قرآن كريم (5)

خورشید به سوى مقصدى در حركت است ...

1- سوره ی یس ، آیه ی 38 :

وَ الشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَها .

    در این آیه به آيت روشنائى و آفتاب اشاره شده ، مى‏گويد : خورشيد نيز براى آن ها آيتى است كه پيوسته بسوى قرارگاهش در حركت است ! (والشمس تجرى لمستقر لها) .

    اين آيه به وضوح حركت خورشيد را به طور مستمر بيان مى‏كند ، اما در اينكه منظور از اين حركت چيست مفسران بحثهاى فراوان دارند : گروهى آن را اشاره به حركت ظاهرى خورشيد بر گرد زمين مى‏دانند كه اين حركت تا پايان جهان كه در حقيقت قرارگاه خورشيد و پايان عمر اوست ادامه دارد . [1]

    بعضى ديگر آن را اشاره به ميل شمس در تابستان و زمستان به سوى شمال و جنوب زمين دانسته‏اند ، زيرا مى‏دانيم خورشيد از آغاز بهار از خط اعتدالى به سوى شمال متمايل مى‏شود ، و تا مدار 23 درجه شمالى پيش مى‏رود ، و از آغاز تابستان به عقب باز مى‏گردد تا در آغاز پائيز باز به خط اعتدالى مى‏رسد ، و همين خط سير را تا آغاز زمستان به سوى جنوب ادامه مى‏دهد ، و از آغاز زمستان به سوى خط اعتدال حركت مى‏كند و در آغاز بهار به آن مى‏رسد .

    البته تمام اين حركات در واقع ناشى از حركت زمين و تمايل محور آن نسبت به سطح مدارش مى‏باشد ، هر چند در ظاهر و به حسب حس مربوط به حركت آفتاب است .

    بعضى ديگر آن را اشاره به حركت وضعى كره آفتاب دانسته‏اند ، زيرا مطالعات دانشمندان بطور قطع ثابت كرده كه خورشيد به دور خود گردش مى‏كند .

    آخرين و جديدترين تفسير براى آيه فوق همان است كه اخيرا دانشمندان كشف كرده‏اند و آن حركت خورشيد با مجموعه منظومه شمسى در وسط كهكشان ما به سوى يك سمت معين و ستاره دور دستى كه آن را ستاره وگا ناميده‏اند مى‏باشد .

    اين معانى منافاتى با هم ندارند و ممكن است جمله تجرى اشاره به تمام اين حركت ها و حركت هاى ديگرى كه تاكنون علم و دانش ما به آن نرسيده و شايد در آينده كشف شود بوده باشد .

    به هر حال حركت دادن خورشيد اين كره بسيار عظيمى كه يك ميليون و دويست هزار مرتبه از كره زمين بزرگ تر است آن هم با حركت حساب شده در اين فضاى بي كران از هيچ كس ميسر نيست جز از خداوندى كه قدرتش فوق همه قدرت ها و علم و دانشش بى‏انتهاست ، و به همين جهت در پايان آيه مى‏فرمايد : اين تقدير خداوند قادر و داناست (ذلك تقدير العزيز العليم) . [2]

    حال به تفصیل حرکت دورانی زمین می پردازیم . دوران در لغت عرب به حركت دايره مانند گفته مى‏شود ، در حالى كه جريان اشاره به حركات طولى است ، جالب اين كه در آيات فوق براى خورشيد هم حركت جريانى قائل شده ، و هم دورانى ، يكجا مى‏گويد : و الشمس تجرى ... و در جاى ديگر از شناور بودن خورشيد در فلك ( مسير دايره مانند ) سخن مى‏گويد (كل فى فلك يسبحون) .

    آن روز كه اين آيات نازل شد فرضيه هيئت بطلميوس با قدرت هر چه تمامتر بر محافل علمى حاكم بود ، طبق اين فرضيه اجرام آسمانى به خودى خود گردشى نداشتند ، بلكه در دل افلاك كه اجسامى بلورين و متراكم روى هم همچون طبقات پوست پياز بودند ميخكوب شده بودند و حركت آنها تابع حركت افلاكشان بود ، بنا بر اين در آن روز نه شناور بودن خورشيد مفهومى داشت ، و نه حركت طولى و جريانى آن .

    اما بعد از فرو ريختن پايه‏هاى فرضيه بطلميوس در پرتو كشفيات قرون اخير ، و آزاد شدن اجرام آسمانى از قيد و بند افلاك بلورين ، اين نظريه قوت گرفت كه خورشيد در مركز منظومه شمسى ثابت و بى‏حركت است ، و تمام منظومه شمسى پروانه‏وار به گرد او مى‏چرخند .

    در اينجا باز مفهوم تعبيرات آيات فوق كه حركت طولى و دورانى را به خورشيد نسبت مى‏داد روشن نبود ، تا اين كه باز علم به پيشرفت خود ادامه داد و در اين اواخر چند نوع حركت براى خورشيد ثابت شد : حركت وضعى آن به دور خودش و حركت طولى آن همراه منظومه شمسى به سوى نقطه مشخصى از آسمان . [تفسير نمونه ج : 18  ص :  388]

حركت دورانى آن همراه مجموعه كهكشانى كه جزئى از آن است و به اين ترتيب يك معجزه ديگر علمى قرآن به ثبوت رسيد .

    براى روشن تر شدن اين مساله قسمتى از بحثى را كه در يكى از دائرةالمعارف ها پيرامون حركت خورشيد آمده است در اين جا مى‏آوريم : در خورشيد داراى حركات ظاهرى ( حركت يومى و حركت ساليانه ) و حركات واقعى است .

    خورشيد در حركت يومى و حركت ظاهرى كره آسمان شركت دارد ، در نيمكره ما از مشرق طلوع مى‏كند ، در طرف جنوب از نصف النهار محل مى‏گذرد و در مغرب غروب مى‏كند ، عبور آن از نصف النهار ظهر حقيقى را مشخص مى‏سازد .

    خورشيد ، حركت ( ظاهرى ) ساليانه‏اى به دور زمين نيز دارد كه هر روز آن را قريب يك درجه از مغرب به طرف مشرق مى‏برد ، در اين حركت ، خورشيد سالى يك بار از مقابل برجها مى‏گذرد ، مدار اين حركت در صفحه دائرة البروج واقع است ، اين حركت در تاريخ نجوم اهميت فراوان داشته است ، اعتدالين و انقلاب و ميل كلى مربوط به آن ، و سال شمسى مبتنى بر آن است .

    علاوه بر اين حركات ظاهرى حركت دورانى كهكشان ، خورشيد را با سرعت حدود يك ميليون و يكصد و سى هزار كيلومتر در ساعت ! در فضا مى‏گرداند ، اما در داخل كهكشان هم خورشيد ثابت نيست ، بلكه با سرعتى قريب هفتاد و دو هزار و چهارصد كيلومتر در ساعت ! به جانب صورت فلكى جاثى على ركبتيه حركت مى‏كند . [3]

    و اين كه ما از اين حركت سريع خورشيد در فضا بى‏خبريم به سبب دورى اجرام فلكى است كه ماخذ تشخيص اين حركت وضعى خاص نيز هست . دوره حركت وضعى خورشيد در استواى آن حدود بيست و پنج شبانه روز مى‏باشد . [4]

 

[ شنبه 29 تير 1391 ] [ 13:32 ] [ مسعود اکبری ]
زمین:

انسان مثل این زمین است. زمین منهای نور خورشید تاریك است. از خودش نوری ندارد. سرد است، و حیاتی هم ندارد، هر جای زمین كه نور نیست حیات نیست. قطب شمال و قطب جنوب نور خورشید كم می‎تابد، آثار حیات هم كم است. در مناطق استوایی نور عمودی‎تر می‎تابد، درختها قوی هیكل بزرگ، انواع مختلف جانوران و از هر نمونه حیات كه بخواهید در آنجا می‎باشد.
انسان هم در هر ساعتی از زندگیش كه در توجه به خداست حیات دارد، فضیلت و كمال دارد. خوبی‎هایی كه از انسان سر می‎زند مثل آثار حیاتی است كه در زمین است. و آثار حیات زمین از نور خورشید است. خوبیهای انسان از آثار توجه به خداست. انسان به یاد خدا می‎افتد احسان می‎كند به یاد خدا می‎افتد انصاف می‎دهد، خدمت می‎كند و هر جا كه در زمین حیات نیست در اثر این است كه تابش آفتاب نیست. انسان هم در هر زمانی كه از خدا غافل شود انصاف از یاد او می‎رود، هوای نفس بر او غالب می‎شود، شهوت، غضب، فساد‎ها كه از انسان سر می‎زند در نتیجه غفلت از خداست. پس اگر از انسان خوبی سر زد باید بداند كه این خوبی از خود او نیست، بازتاب تشعشع نور الهی بر قلب است. روشنی انصاف، خیر، خدمت و هر چه از انسان سر بزند مبدأش خداست نه انسان. قرآن می‎فرماید:
هر خوبی كه از تو سر می‎زند از خداست:«مااصابك من حسنه فمن الله» هر كار خیری كه می‎كنی خدا مالك و صاحب آنست، فاعل و عامل آنست و مربوط به خدا می‎شود «وما اصابك من سیئه فمن نفسك» هر بدی كه از تو سر می‎زند از خود توست. زمین اگر تاریك می‎شود از خود اوست، اگر روشن می‎‏شود از خورشید است. ظلمتها از سایه زمین است و نور از خورشید است. قساوتها، سیاه‎دلیها از نفس انسان است و خوبیها از خداست.
مثال بزنم: توی هواپیما نشستن با توی خانه نشستن فرق می كند. توی خانه كه هستی همین سرجای خودت هستی، توی هواپیما كه هستی سیر می كنی، مشهد و مكه می روی. كسی كه به خطرات هواپیما آشنا نیست می آید توی هواپیما می نشیند، می خوابد تا وقتی كه هواپیما نشست، بیدار می شود. آن یك حساب دیگر دارد. یكی هست كه چند بار سانحه هوایی برایش اتفاق افتاده و در هواپیما برایش مسأله ایجاد شده است، یا موتوری خاموش شده و به یك شكل معجزه آسایی نجات پیدا كرده و می داند كه چیز زیادی نیست، اتفاقات می افتد، این فرد در هواپیما چه حالتی دارد؟ از یك سو این هواپیما او را به مكه می‎برد وبه آرزویش می‎رسد، یا به مشهد می برد و دارد به آرزویش می‎رسد، از سوی دیگر این هواپیما چیز مطمئنی نیست، وضع حساب شده‎ای ندارد، حال این هواپیما مطمئن است. هواپیمایی كه درجه اطمینان آن پنجاه درصد است و شما در چنین هواپیمایی هستید، چه حالی دارید؟ دلتان می خواهد هر چه زودتر بنشینید. برای سوار شدن به این هواپیما از یك سو دلهره دارید، از یك سو می بینی راه رسیدن به مشهد همین سوار شدن و پریدن است.
دنیا مثل هواپیمایی است كه انسان هم ممكن است با آن پرواز كند وبه‎ مقصد برسد، هم ممكن است هواپیما سقوط كند و انسان از بین برود. حیات دنیا یك پرواز بیشتر نیست. یا این پرواز به سلامتی انجام می گیرد یا این پرواز دچار سانحه می شود. اگر انسان با تقوا بود، این پرواز به سلامتی انجام می‎گیرد، اگر انسان تقوایش را از دست داد هواپیمای حیات او دچار سانحه شده است. قرآن می گوید:
«و من یشرك باالله فكانّما خرّ من السماء فتخطفه الطیر او تهوی به الرّیح فی مكان سحیق» [1]
هر كس مشترك شود، هركس توحید خودش را از دست بدهد، مثل این است كه از آسمان سرنگون شود كه یا نصیب پرندگان هوا می شود یا اینكه تند بادی او را به دره‎ای عمیق پرتاب می كند. پس مؤمن تا زنده است، مضطرب و نگران است، آرامش ندارد، خودش را در خطر می بیند، می بیند نفس اماره دارد، این نفس در كالبدش هست. در وجودش هست، در كنارش هست، برای همه هست، در هر لحظه هست. می بیند عبادت كه می كند بعدش ممكن است نفس، عجب پیدا كند، علم و تقوای او، خدماتی كه می كند بعدش در خطر اینست كه مبادا عجب پیدا كند و سقوط كند.
پی نوشت:

[1] . سوره حج، آیه 31.

منبع : نور پرتال

[ شنبه 29 تير 1391 ] [ 13:32 ] [ مسعود اکبری ]
بخیل ترین و عاجزترین و جفا کارترین و دزد ترین و کسل ترین مردم

حضرت رسول(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: آیا می خواهید شما را خبر دهم از بخیل ترین مردم و عاجزترین مردم و جفا کارترین مردم و دزد ترین و کسل ترین مردم؟ گفتند:بله یا رسول الله. فرمود: بخیل ترین مردم کسی هست که به مسلمانی برخورد کند و سلام نکند، و عاجزترین مردم کسی است که از دعا کردن عاجز باشد و جفا کارترین مردم کسی هست که اسم مرا بشنود و صلوات نفرستد و دزدترین مردم کسی است که از نمازش بدزدد و این نماز را مانند یک پارچه کهنه به صورتش می زنند و کسل ترین خلق کسی هست که بیکار است اما زبانش به ذکر خدا مشغول نیست.

[ شنبه 29 تير 1391 ] [ 13:32 ] [ مسعود اکبری ]

از حضرت عباس چه می‌دانی؟

نوحه، محرم، حضرت عباس

 

 

• حضرت ابوالفضل، 14 سال و چهل وهفت روز با پدر بزرگوارش علی علیه‌السلام زیست.1

 

• 9 سال و چهار ماه و هفده روز امامت برادر بزرگوارش امام حسن مجتبی علیه‌السلام را پذیرفت.2

 

• بیست و چهار بهار از حیات پرفروع عباس می‌گذشت که امام حسین علیه‌السلام به امامت رسید و از این پس تا پایان عمر خویش (34 سالگی) ولایت پذیری عاشق بود. 3

 

• گفته‌اند: سن حضرت عباس هنگام ازدواج، بیست سال بوده است و با لُبابه دخترِ عبدالله بن عباس (که پسرعموی پیامبر بود) ازدواج کرد.4

 

• براساس نظر مشهور تاریخ نگاران، ثمره این ازدواج، 2 فرزند به نام عبیدالله و فضل‌الله است.5

 

• برادران تنی حضرت عباس، عبدالله و جعفر و عثمان بودند که همگی در کربلا به شهادت رسیدند. عبدالله 25 سال، جعفر 19 سال و عثمان21 سال داشت.6

 

• اینکه به او «ابوالفضل» می گفتند، به خاطر یکی از این دو علت است: 1. پسری به نام فضل داشت؛ 2. چون سراسر زندگی درخشان آن حضرت، پر از فضل و فضیلت بود؛ مگر نه اینکه ابوالفضل یعنی پدر فضیلتها.7

 

• نام مبارک قمر بنی هاشم عباس علیه‌السلام، بنا بر حروف ابجد 133 است.

 

• بارها و بارها تجربه نشان داده اگر کسی برای برآورده شدن حاجت و رفع گرفتاری خود، پس از نماز روز جمعه، 133 بار بگوید: «یا کاشِفَ الکَربِ عَن وَجهِ الحُسینِ؛ اِکشِف لی کَربی بِحَقّ اخیکَ الحُسَین؛ ای عباسی که اندوه را از چهره حسین برطرف ساختی! اندوه مرا به حق برادرت حسین برطرف کن.» انشاءالله حاجت او برآورده می‌شود.
[ شنبه 29 تير 1391 ] [ 13:32 ] [ مسعود اکبری ]



دخترک کفش های صورتی رنگش را به آرامی به زمین کوبید تا بتواند نگاه متصدی تاکسی سرویس را جلب خودش کند اما او سرش شلوغ تر از این حرف ها بود...

 

 بالاخره متصدی تلفن قدیمی را زمین گذاشت و با لحنی تندگفت: ماشین برای کجا؟

دخترک سرش را پایین انداخت - گره روسری اش را سفت کرد وگفت: یه ماشین برای بهشت !!!

  متصدی عینک ته استکانی اش را به آن ابروهای به هم پیوسته اش چسباند و با لحنی نه چندان دلچسب گفت: منظورت بهشت زهرا ست دیگه – میشه پنج تومن -

دخترک معصوم دست توی کیف زرد رنگش  کرد و چند سکه ی 50تومنی روی پیشخوان گذاشت و گفت: میدونم خیلی کمه ولی بیشتر ندارم !

متصدی که حسابی عصبانی شده بود, محکم روی میز کوبید و گفت: برو با مامانت بیا بچه جون .

دخترک با حالتی بغض ناک گفت: ندارم .

متصدی تمام سکه ها را برداشت و ریخت جلوی پای دخترک و گفت: نداری - خب برو از مامانت بگیر.

باز هم دخترک جوابش یک کلمه بود . ندارم !

خم شد - سکه هارا برداشت و در کیف کوچکش گذاشت – سرش پایین بود و داشت به سمت در خروجی حرکت می کرد که ناگهان به سمت متصدی برگشت و گفت:

.

.

راستی شما از کجا می دونین که مامان من تو بهشته !!!!!

یا اصلا از کجا می دونین که اسم مامانم زهراست.

.

.

.


متصدی چشم هایش را گرد کرد - ابروهایش را یکی یکی بالا انداخت و با لحنی متفاوت گفت:یعنی مامان نداری ؟



دختربچه دوباره همان کلمه را تکرار کرد : من که گفتم . 


ندارم !!


[ شنبه 29 تير 1391 ] [ 13:32 ] [ مسعود اکبری ]
[ شنبه 29 تير 1391 ] [ 13:32 ] [ مسعود اکبری ]


زندگی زیباتر از آنست كه فكر می كنی....


زندگی پر نشاط است؛ تو غمگینش می پنداری....


زندگی شیرین است؛ تو آن را تلخ می خوری...


زندگی لبخند است؛ تو بر آن اخم می كنی...


زندگی را دریاب....


تفكرت را عوض كن...


فقط یك لبخند... فقط یك خنده ....


بگذار لبخندت بر لبی لبخند بنشاند....


بگذار خنده ات لبی را خندان كند...


انقدر سخت نگیر زندگی زیباست...


زندگی را زندگی باید كرد....
[ شنبه 29 تير 1391 ] [ 13:32 ] [ مسعود اکبری ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید عشق لالایی بارون تو شباست نم نم بارون پشت شیشه هاست لحظه شبنم و برگ گل یاس لحظه رهایی پرنده هاست توخود عشقی که همزاد منی توسکوت من و فریاد منی توخود عشقی که شوق موندنی غم تلخ و گنگ شعرای منی وقتی دنیا درد بی حرفی داره تویی که فریاد دردای منی توخودعشقی که همزاد منی تو سکوت من وفریاد منی دستای توخورشید ُ نشون میدن چشمای بستمو بیدارمی کنن صدای بال پرنده رو لبات توگوشام دوباره تکرارمی کنن زندگی وقتی که بیزاری باشه روز و شب هاش همه تکراری باشه شاید عشق برای بعضی عاشقا لحظه بزرگ بیداری باشه عشق لالایی بارون تو شباست نم نم بارون پشت شیشه هاست لحظه عزیـز با تو بودنه آخرین پناه موندن منه توخود عشقی که همزاد منی توسکوت من و فریاد منی
امکانات وب